هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم هرگه که ياد روي تو كردم جوان شدم
اي سرو كه اسباب جواني همهداري با ما به جفـــــا پنجه مينــداز كه پيريم
آدمي پيرچو شدحرص جوان ميگردد خواب در وقت سحرگاه گران ميگردد
اين سطرهاي چين كه زپيري به روي مااست هر يك جداجدا خط معزولي قوا است
پيري رسيدوفصل جواني دگرگذشت ديدي دلا كه عمر،چسان بي خبرگذشت؟
پيري مرا اگر چه فراموشكار كرد از دل نبرد ياد زمان شباب را
پيري رسيدوموسم طبع جوان گذشت تاب تن از تحمّل رطل گران گذشت
پيري و طفل مزاجي بهم آميختهايم تا شب مرگ به آخر نرسد بازي ما
عهد جواني گذشت در غم بود ونبود نوبت پيري رسيد صدغم ديگر فزود
ريشه نخل كهنسال ازجوان افزونتراست بيشتردلبستگي باشد به دنياپيررا
پيري اگر كه گوهر دندان زمن گرفت شادم كه بينياز مرا از خلال كرد
ازپيرگوشهگيري وسيرازجوان خوش است ازتيرراستي وكجي ازكمان خوش است
هرچندگرد پيري بر رخ نشست مارا مشغول خاكبازي است دل برقرار طفلي
غافلي از قدر جواني كه چيست تا نشوي پير نداني كه چيست
دريغا جواني و آن روزگار كه از رنج پيري تن آگه نبود
واي چه خسته ميكندتنگي اين قفس مرا پيـر شدم نكردازاين رنج وشكنجه بس مرا
من پيـــر سال و ماه نيم، يـار بي وفا است بـر من چـو عمر ميگذرد پير از آن شدم
پيـــــرانه سرم تاخت به دل، عشق جــواني در فصل زمستـان منـم و تـازه نهالي!
پيرما ميگفت درياها فزون از خاك ما است پس مگو ديگركه نقش زندگي برآب نيست
كنون پيرانه سر با ياد آن گمگشته ميپويم ندانم در جهان بياو چهميخواهمچه ميجويم؟
گفتيم كه ما و او بهم پيــــر شويــــم مـا پير شديم و او جوان است هنوز
پيران تلاش رزق فزون از جوان كنند حرص گدا شـــود طرف شام بيشتر
بيم آن است كه تا چشم زنم پير شوم خستگي آيد و پيري و نشيند بـر من
روح پيران داشتم درجسم زيباي جواني اين زمان روح جوان از عشق و جسميپير دارم
تابه روي چشم سنگين،عينک پيري نهادم مينمايد محو و روشن چون يكي رؤيا جواني
الفت پيري و نسيان جواني بين كه ديگر خود نميدانم كه پيري دوست دارم يا جواني
سالها با بار پيري خم شدم در جستجويش تا به چاه گورهم رفتم نشد پيدا جواني
جواني گفت پيري را چه تدبير كه يار از من گريزد چون شوم پير
جوابش داد پير نغز گفتار كه در پيري تو خود بگريزي از يار
چشم بگشودم وديدم زپس صبح شباب روزپيري به لباس شب تارآمده بود
پيري هر چند مالدار و غني است هرگزش لطف زندگاني نيست
به پيري آنچه مرا مانده لذّت ياد است دلم به دولت ياداست اگردمي شاداست
گفتي مرا كه پير شوي اي پدر بيا نفرين كه در لباس دعا كردهاي ببين
پير شدم پير و زين ديار عدم سير سير شود از حيات هر كه شود پير
گذشت وقت جواني و شادمانيها رسيد نوبت پيري و ناتوانيها
مخسب آسوده اي برنا كه اندر نوبت پيري به حسرت ياد خواهي كرد ايّام جواني را
گربه پيري دانش بدگوهران افزون شدي رو سيه تر نيستي هر روز ابليس لعين
دررخ پيران روشندل شبابي ديگر است ساغر مردان حق پرازشرابي ديگر است
به اين خرسندم ازنسيان روزافزون پيريها كه از دل ميبرد ياد شباب آهسته آهسته
چو بر سر نشيند ز پيري غبار دگر چشم عيش از جواني مدار
نشاط جواني ز پيران مجوي كه آب روان باز نايد به جوي
پيري وجواني پيهم چون شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم
چهره راازعشق خوبان ارغواني كردهايم شوخ چشمي بين كه درپيري جواني كردهايم
از مشرق بنا گوش،خنديد صبح پيري ما تيره روزگاران، در سير ماهتابيم
گفتم ازپيري شود بندعلايق سستتر قامت خم حلقهاي افزود بر زنجير من
سحرگه به راهي يكي پير ديدم سوي خاك خم گشته از ناتواني
بگفتم : چه گم كردهاي اندرين راه؟ بگفتا جواني، جواني، جواني
ز دامنگيري پيري اگر آگاه ميگشتم به ذست غم نميدادم گريبان جواني را
چو گم شد از دلت عشق هوسباز همــــانــــا شام پيري گشته آغاز
به پيري خاك بازي گاه طفلان ميكنم برسر كه شايدبشنوم زان خاك بوي خردسالي را
گرچه پيريم از جوانان جهان دلخوش تريم خندهها بر صبح دارد موي چون كافورما
پيري به رخ ما خط از آن روي كشيده است تا خواني از اين خط كه ز دنيا چه كشيديم
تعلّقم به حيات است وقت پيري پيش كه مفت باختهام موسم جواني را
در پيري از هزار جوان زنده دل تريم صد نوبهار رشك برد بر خزان ما
مخنداي نوجوان زينهاربرموي سفيد من كه اين برف پريشان بر سر هر بام ميبارد
گرفتم سال راپنهان كني،باموچه ميسازي؟ گرفتم موي را كردي سيه، با رو چه ميسازي؟
من نه پيرسال وماهم گرسپيدم موي بيني حسرت زلف سياهي درجواني كرده پيرم
بسا پيرا كه ديدم سر خوش و شاد جوان روي و جوان خوي و جوان يار
هرچندپيروخستهام عيش جواني ميكنم يك بارديگرآشتي با زندگاني ميكنم
نه پيري در گذشت ماه و سال است كه مرگ عشق و ترك ايدهآل است
برچهرة من آنچه سفيدي كند نه مو است گردي است مانده بررخم ازرهگذارعمر
پيمانه ام ز رعشة پيري به خاك ريخت بعد از هزار دور كه نوبت به ما رسيد
شوخي مكن اي پير كه هر موي سپيدي شمشير زباني است ز بهر ادب تو