يكي از پادشاهان ساماني از عمعق بخارائي پرسيد كه شعر رشيدي سمرقندي را چون ميبيني؟
عمعق گفت: شعر در غايت نيكي است امّا قدري بينمك است.
در اين بين رشيدي به خدمت رسيد.
پادشاه او را گفت كه: عمعق را پرسيدم كه شعر رشيدي چون است، گفت نيك است امّا بينمك!
رشيدي فيالبديهه اين قطعه را گفت:
شعــرهـاي مــرا بـه بـي نمكــي عيـب كـــردي، روا بــود شايد
شعرمن همچو شكر و شهد است و انــدريـن دو نمـك نكو نايد
شلغـــم و بــاقلا اسـت گفتة تو نمك، اي قلتبــان، تـــو را بايد
شاه را عظيم خوش آمد و او را نعمت بخشيد.