دانشمندی مردی را گفت چرا به تحصیل علم مشغول نگردی آن مرد جواب داد: که آنچه خلاصه علم است به دست آورده ام عالم از او پرسید که خلاصه علوم چیست؟
گفت: پنج چیز است:
اوّل آن که تا راست به اتمام نرسد دروغ نگویم .
دوّم آنکه تا حلال منتهی نگردد دست به جانب حرام دراز نکنم .
سوّم آنکه تا از تفتیش عیوب خود فارغ نشوم به جستجوی عیب مردم نپردازم.
چهارم آنکه تا رزق خداوند کریم به آخر نه انجامد به در هیچ مخلوقی التجا نبرم .
پنجم آنکه تا قدم در بهشت ننهم از کید شیطان و غرور نفس نافرمان ایمن نباشم.
چوعمرازسی گذشت ویاخودازبیست نمی شاید دگر چون غافلان زیست
نشاط عمر بــاشد تا چهـل ســال چهـــل رفتــــه فرو ریزد پر و بال
پس از پنجــــه نباشد تن درستی بصـر کنــدی پذیرد ، پای سستی
چو شصت آمد نشست آمد پدیدار چـــو هفتاد آمد افتد آلت از کار
به هشتــاد و نود چون در رسیدی بسا سختی که از گیتی کشیدی
و زان ج ا گر به صــد منزل رسانی بود مرگی به صورت زنـــدگانی
اگر صد سال مانی و ر یکــی روز ببایــد رفت از این کاخ دل افروز
پس آن بهتر که خود را شـاد داری و ز آن شـــادی خدا را یاد داری
«خسروشیرین نظامی»