اين سخنان نغز را در روزگاران گذشته مردماني باذوق و حسّاس و شوخ طبع و نكتهسنج و علاقهمند به تربيت و هدايت خلق ساختهاند. مردمي كه به سبب عشق به حقيقت و راستي از رواج رياكاري و فساد اخلاق در جامعه سخت متأثّر شده براي فرو نشاندن خشم خود و ابراز نفرت به برخي نابسامانيها يا براي نجات گمراهان و ستم رسيدگان و بيداري و هوشيار شدن همنوعان آنچه در دل داشتهاند در قالب عباراتي موجز و كوتاه و پرمعنا به نام (لطايف، ظرايف، بديههها) آوردهاند و از طريق هزل و شوخي يا انتقاد و طعن و تمسخر يا پند و اندرز جدّي سعي كردهاند كه ما را در راه زندگي بيدار و هوشيار و متنبّه كنند و به ما بياموزند كه وظيفۀ ما در اجتماع چيست؟ چگونه بايد با ناملايمات روزگار و دشواريهاي زندگي بسازيم و در مقابله با ناكسان و فرومايگان چه روشي در پيش گيريم؟ يا چگونه از اعمال زشت بپرهيزيم؟ چه سان به صفت نيك بگرويم؟ در كجا جانب حزم و احتياط را رعايت كنيم تا به دام نيفتيم؟ و در كجا بايد روشي معقول و مقبول در پيش گيريم تا سرافكنده و شرمسار نگرديم؟