
شاخ گل را از سراپا چهره تنها نازك است نازك اندامي كه من دارم سراپانازك است
صائب تبريزي
از كوچه اي كه آن گل بي خار بگذرد موج لطافت از سر ديوار بگذرد
صائب تبريزي
گل رخان را ميدهد تعليم عاشق پروري گل كه بلبل را در آغوش چمن ميپرورد
صائب تبريزي
شوخي كه گسسته وده پيمان از من بنشست برم كشيده دامان از من
ابوالحسن فراهاني
چون بوي گلي كه با صبا آميــــــــزد هم با من بود و هم گريزان از من
ابوالحسن فراهاني
ياد آن شب كه صبا بر سر ما گل ميريخت بر سر ما ز در و بام و هوا گل ميريخت
باستاني پاريزي
زلفسنبل چشم نرگس،گونه گل،لب برگگل صدگلستان گل،به روي چون بهار آورده اي
زرگر اصفهاني
زشرم روي تو در باغ ، وقت گل چيدن گل آب گردد و از دست باغبان بچكد
اوحدي مراغه اي
بوي گل امشب ز دود شمع ميآيد ، مگر بلبل اشكي برسرخاكسترپروانه ريخت؟
حاذق گيلاني
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت كه به باغ آمد ازاين راه وازآن خواهد شد
حافظ
سراپايمچمن شد بس گل حسرت دميد از من چه رنگارنگ گلهائي توان هر روزچيدازمن
قصّاب كاشاني
گلنداردخندهبرلب بلبلخوشخوانكجا است؟ دل نگيرد را ه بستان جلوه شمشاد كو؟
رشيد ياسمي
اي گل خوشبوي اگر صد قرن باز آيد بهار مثل من ديگر نبيني بلبل خوش گوي را
سعدي